داستان غمگین پسرودختـــــر


○○♥prettylife♥○○

✌The blog is very nice girl✌

داستان غمگین پسرودختـــــر

 

پسری ی دختری رو خیلی دوست داشت ک توی ی سی دی فروشی کار میکرد

اما به دخترکـ در مورده عشقش چیزی نگفته بود

هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی میخرید فقط به خاطره صحبت کردن با اون

پس از یک ماه پسرک مـــُــــرد♥♥♥    

وقتی دخترک به خونه ی اون پسرک رفت و ازش خبر گرفت

مادر پسرک گفت ک اون مـــــُـــــــرده و اون رو به اتاق پسرک برد

دخترک دید ک تمام سی دی ها باز نشده

دخترک گریه کرد...گریه کرد...گریه کرد تا مــــــــُــــــــــــرد

 

میدونی چرا گریه میکرد؟؟؟

 

*چون تمام نامه های عاشقونش رو توی جعبه سی دی میگذاشتـــــــُـــــــ به پسرک میداد*

-

-

-

گریه

-

-

-

♥♥منتظر نظرات خوب شما هستم♥♥

 



نظرات شما عزیزان:

pouyan
ساعت17:26---22 شهريور 1392
از کسی که دوستش داری ساده دست نکش !






شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی






و از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن






چون شاید






هیچوقت






هیچ کس






تو رو به اندازه اون دوست نداشته باشه !!


پاسخ:آخـــــــــِـــــــــــ
پاسخ:ممنونم


AMIR
ساعت18:43---21 شهريور 1392
ممنون،لینکت کردم شما هم لینکم کن.
پاسخ:کردم


طناز
ساعت10:31---20 شهريور 1392
¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨ ¸.•*´¨)¸.•*´¨)



………………..?

…………………*………………...

?...…………**…………..?

..**……….*….*……..**آپـــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــم



….*..*…..*…..*….*..*

……*…..*……….*.....*

……************……….

……..*..lovel…*

…..*..lovelovelo…*

…*..lovelovelove….*

..*.lovelovelovelove…*…………….*….*

.*..lovelovelovelovelo…*………*..lovel….*

*..lovelovelovelovelove…*….*…lovelovelo.*

*.. lovelovelovelovelove…*….*…lovelovelo.*

.*..lovelovelovelovelove…*..*…lovelovelo…*آپــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــم

..*…lovelovelovelovelove..*…lovelovelo…*

…*….lovelovelolovelovelovelovelovelo…*

…..*….lovelovelovelovelovelovelov…*

……..*….lovelovelovelovelovelo…*

………..*….lovelovelovelove…*

……………*…lovelovelo….*آپـــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــم

………………*..lovelo

آپــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــــم



داستان جالبی بود
پاسخ:ooooooooooooomadam


نگار
ساعت2:23---20 شهريور 1392
داستان زیبایی بود
پاسخ:مرسی


pouyan
ساعت22:20---18 شهريور 1392


«پیشانی ام»



سجده گاه لب هایت؛



«چشمانم»



میعادگاه قدم هایت؛



«دستانم»،



تکیه گاه خستگیهایت؛



و «قلبم»،



حریم دلتنگیهایت؛



تمامی اینها،



ارزانی «نیم نگاهت»!
پاسخ:منونم داداش گلم ♥


pouyan
ساعت22:12---18 شهريور 1392
در خلوت من نگاه سبزت جاریست



این قسمت بی تو بودنم اجباریست



افسوس که نمیشود کنارت باشم



بی تو هر ثانیه و لحظه ی من تکراریست
پاسخ:هه داش عاشق شدی هااااااااا


بی وفا و عشق ثارالله
ساعت21:59---18 شهريور 1392
سلام

ممنون از بازدیدتون....

عشق خوبه!!! اما به شرط و شروطش...

اگه آدم از راهش وارد نشه به خودش ضربه میزنه و...!!!!!!

موفق باشید
پاسخ:sllllllllllllllllllm mrc az nazareeeeeet


liadn
ساعت18:50---18 شهريور 1392
vayyy che ghamgin



kheyli weblog ghashangi dari khoshhal mishm be manm sar bezani v age dust dashti tabadol link dashte bashim


پاسخ:slm mrc nazare lotfetone moaaaaaaaaaaafegham


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





دو شنبه 18 شهريور 1392برچسب:, 18:21نویسنده نفس| |
i413141_11.gif (242×58)


¥³llöw hØñ³¥